سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : یوسف رحیمی
نوع شعر : مدح
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
قالب شعر : ترکیب بند

عـشـقـت مـیان سیـنـۀ من پـا گرفته            شکـر خـدا که چـشم تو ما را گرفته

دریاب دل‌ها را تو با گوشه‌ نگـاهی            حـالا که کـار عـاشـقی بـالا گـرفـته


عمری‌ست آقاجان دلم از دست رفته            پـائـین پـای مـرقـدت مـأوا گـرفـتـه

سرو رشید خوش قد و بالای ارباب            شش‌گوشه هم با نور تو معنا گرفته

از کـودکـی آوارۀ کـوی تو هـسـتـم            دست دلم را حضرت زهـرا گرفـته

مـانـنـد جـدّت رحـمةُ لـلـعـالـمـیـنـی
حیف است دست خالی ما را نبـینی

زلف تو را موج پـریشان می‌شناسد            چـشـم تو را آیـات بـاران می‌شناسد

عطر تو و پیراهنت را یوسف شهر!            کوچه به کوچه صبح کنعان می‌شناسد

اعـجـاز چـشـمـان تو را آیـه به آیـه            آری دل تـازه مسلـمـان می‌شـنـاسـد

آقــا کــرامــات نـگــاه روشـنـت را            خورشید در هر صبحگاهان می‌شناسد

خشم و خروش و هیبتت را بین میدان            هوهوی رعد و برق طوفان می‌شناسد

خورشید از شرم نگاهت رو گرفته
در ساحـل نـورانی‌ات پهـلـو گرفـته

بـالاتـر از حـد تـصـورهـا کـمـالـت            دل می‌برد از اهل این عـالم خیالت

صبح ازل چـشمان مبهـوت ملائک            بـودنـد شـیـدای تـمـاشـای جـمـالـت

می‌جوشد از خاک قدم‌های تو زمزم            کــوثــر شـراب خـانـگـیِّ لایـزالـت

کی می‌شود با بـال‌های این چـنـینی            پـرواز تـا اوج شـکــوه بـی‌مـثـالـت

آن‌جا که بـال جـبرئـیل آتـش گرفـته            بـام نخـست پـر کـشیـدن‌های بـالـت

خُـلـقـاً و خَـلقـاً، منطقاً عـین رسولی            دیگر چه گویم از تو و خوی و خصالت

می‌ریـزد از عطـر نگـاهت یاس آقا
تنهـا تـویی هـم‌شـانـۀ با عـبـاس، آقا

هر صبح بر لب نغمۀ تکـبیر داری            تو آفـتابـی، صبـح عـالمگـیـر داری

با حلقه‌های گیسوی پُر پـیچ و تابت            صد کاروان دل در تب زنجیر داری

از لهجـه‌ات عـطـر خـدا می‌بارد آقا            هر گاه بر لب نغـمـۀ تکـبـیر داری

از میـمـنه تا میـسره می‌پاشد از هم            وقتی که در دستان خود شمشیر داری

باید برایت ذوالفقاری دست و پا کرد            حیدر شدی و هیبتی چون شیر داری

از هیبت چـشم تو دشمن می‌گـریزد
پلکی بزن تا عـالـمی بر هم بریـزد

حالا که خاکم را سرشته دست‌هایت            بگـذار تا باشم هـمـیشه خـاک پـایت

بال و پری می‌خواهم امشب از تو آقا            تا که تـمـام عـمـر باشـم در هـوایت

آه ای اذان‌گـوی سـحـرهای مـدیـنـه            یـاد نـبی را زنـده می‌سازد صدایت

ای آفـتاب کـربـلای حضرت عشق            بـگـذار بـاشـم زائــر پـائـیـن پـایـت

عمریست از مهر تو در دل توشه دارم
شوق طواف مرقـد شش‌گوشه دارم

نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا طبق کتب معتبر حضرت لیلا قبل از واقعۀ کربلا رحلت کرده بود



وقتی که تکبیرت طنین انداز می‌شد            می‌گفت لیلا مادرت: شیـرم حلالت